یا صاحب الزمان
عزيزا کاسه ي چشمم سرايت
ميان هر دو چشمم جاي پايت
از آن ترسم که غافل پا نهي باز
نشيند خار مژگانم به پايت
«امام خميني (ره)»

عزيزا کاسه ي چشمم سرايت
ميان هر دو چشمم جاي پايت
از آن ترسم که غافل پا نهي باز
نشيند خار مژگانم به پايت
«امام خميني (ره)»

اي باغبـــان در گلستان ، گل را چــــــرا پنهان کني
چـــــون مااسير آن گليم ، از ما چـرا پنهان کنــــي
آن گــــل دهد بــــوي خدا ، از ما چــــراباشد جـــدا
بـــــــوي خدا را اي خدا ، ديگر چـــــرا پنهان کنـــي
در انتــظارش عالمي ،حيـــران و ســــرگردان هـــمي
آن آيــــت مخزونه را ، ديگـــر چـــــرا پنهــــان کـــني
ظلــــم ستم غـــوغـــا کند ، دنيـا پـــــر از بلوا کنــــد
درپرده ي غيبت دگر ، منجي چـــرا پنهــــان کنــــي
اي آگـــه از ســـــر وعلن ، اي خالق لــــــوح قلــــم
عمرم به پايان شد دگــر ، مهــدي چرا پنهان کنـــي
مستضعفان را داده اي ، خـــود وعده ي مــلک زميـــن
آن وعده ي مستضعفان ، ديگر چـــــرا پنهان کنـــي
شد نيمه ي شعبان ز نــو ، دل انتظار مــــــاه نـــــو
اين ماه را در پشت ابــر ، ديگر چــــرا پنهان کنــــي او مکه هست و او مـنا ، هم سعي باشد هم صفا
او زمــــزم بي انتها ، زمـــــزم چرا پنهـان کنــــي
هر جمعه ندبه ســر دهيم ، با ياد مهدي سـردهيم
هستيم بي مـــولا خدا ، مـــولا چرا پنهان کنــــي
شعر از عبدالکريم افکار ازاد

ARMAGEDON
نويسنده كتاب، گريس هال سل، در كودكى در ناحيهاى در تگزاس آمريكا با افكار بنيادگرايانه مسيحى پرورش يافته است. «بنيادگرايى مسيحى» در گذشته بر سلوك اخلاقى صحيح تكيه داشت، ولى در دهههاى گذشته صرفاً سياسى شده است. به «بنيادگرايان»، لقب«تجديدحيات يافته» نيز داده مىشود. اين مسئله شامل يك نوع تجربه بيدارى معنوى و يا صرفاً گرايش به افكار سياسى خاص مىباشد. آنها معتقدند تاريخ بشر در طى نبردى در آخرالزمان به نام «آرماگدون» به پايان مىرسد و نقطه اوج آن ظهور دوباره مسيح است؛ پس از آن داورى نهايى براى همه مردگان و زندگان انجام مىشود.
نويسنده براى تحقيق در زمينه بينش آخرالزمانى در مسيحيت، كتاب «زمين، سياره بزرگ مرحوم» از «هال ليندسى» را كه در سراسر دهه 70 ميلادى، پرفروشترين كتاب بوده است مطالعه مىكند.
اين مكتب مىگويد:خداوند مقرر كرده است كه بشر بايد هفت مرحله يا هفت مشيت الهى را از سر بگذراند كه يكى از آنها «نبرد هستهاى آرماگدون» است. اين نظام «مشيت الهىگرايى» ناميده مىشود. با آغاز اين جنگ وحشتناك، رستگارشدگان به آسمانها عروج خواهند كرد و از مصيبت جنگ در امان خواهند بود.
برنامههاى عامهپسند تلويزيونى كشيشان پروتستان در آمريكا كه حدود 60 ميليون بيننده دارند، پيوسته مىكوشند مردم را متقاعد سازند كه بهجاى «صلح» بايد در پىِ «جنگ» باشند. آنها با نقل آيات انجيل سعى مىكنند ثابت كنند كه ما در دوره آخرالزمان هستيم. اينان چون اعتقاد دارند اسراييل بايد «مقر فرود آمدن» دومين ظهور مسيح باشد، سعى دارند پرستش سرزمين اسراييل را به يك آيين مذهبى بدل سازند. آثار سياسىِ قرار گرفتن معتقدين به «مشيت الهىگرايى» در سمتهاى حساس ايالات متحده مىتواند بسيار نگرانكننده باشد. بهعنوان مثال، «جيمس وات» بهعنوان وزير كشور اسبق ايالات متحده، در كميته مجلس نمايندگان اظهار داشت: «به علت ظهور دوباره و قريبالوقوع مسيح، نمىتوانم خيلى در بند نابودى منابع طبيعىِ خودمان باشم».
پيام مشيت الهىگرايان، منحصر به مرزهاى ايالات متحد نيست. اين گروه در اوت 1985 نمايشى را به صحنه آوردند كه نخستين كنگره «مسيحيان صهيونيست» نام گرفت.
در اوايل دهه 90، آمريكائيان به بيش از 1400 راديوى مذهبى گوش مىدادند. اكثريت هنگفتى از 80000 كشيش بنيادگراى پروتستان كه روزانه از 400 ايستگاه راديويى سخنپراكنى مىكنند، هواخواهان مشيت الهىگرايى هستند. برخى از مشهورترين اين افراد عبارتند از: پت رابرتسون، جيمى سواگارت، جيم باكر و جرى فال ول.
مدرسههاى انجيلى بسيارى، چه فرقهاى چه فرا فرقهاى در سراسر آمريكا اصول خداشناسى آرماگدون را بر پايه پرستش اسرائيل تعليم مىدهند. تعداد اين مدارس در حدود 200 موسسه و داراى حدود 100000 دانشجو مىباشند. اين دانشجويان پس از فراغت از تحصيل، كشيش پروتستان مىشوند، به ميان مردم مىروند و اين ديدگاه را تبليغ مىكنند.
اما «آرماگدون»؛ كه در اصل «هار مجدو» مىباشد، به معنى «كوه مجدو» است. «مجدو» در شمال فلسطين اشغالى در كرانه غربى رود اردن واقع شده و در طول تاريخ، شهرى استراتژيك بوده است. اين شهر بر سر راه شرق و غرب و شمال و جنوب قرار داشته است و تبعاً جنگهاى بسيارى در آن رخ داده است. در صحيفه «حزقيال نبى»، درباره اين جنگ آمده است: «بارانهاى سيلآسا و تگرگ سخت آتش و گوگرد، تكانهاى سختى در زمين پديد خواهند آورد؛ كوهها سرنگون خواهند شد، صخرهها خواهند افتاد و جميع حصارهاى زمين منهدم خواهد گرديد».
كشيشان بنيادگرا اين توصيفات را نشانه مبادله سلاحهاى تاكتيكى هستهاى مىدانند. آنها معتقدند مسيح ضربه نخست را وارد خواهد كرد. او سلاح نوينى را به كار خواهد برد كه اثرى شبيه بمب نوترونى دارد: در كتاب «زكرياى نبى» آمده است: «گوشت ايشان در حالتى كه بر پاىهاى خود ايستادهاند كاهيده خواهد شد و چشمانشان در حدقه گداخته خواهد گرديد و زبان ايشان در دهانشان كاهيده خواهد شد.»
برخى معجزات در طى اين نبرد روى خواهد داد: از جمله نهر فرات خشك خواهد شد. در اين تهاجم همه اعراب به اضافه كنفدراسيون روسيه و ايران به اسراييل هجوم خواهند برد. دجّال وارد خاورميانه مىشود و تنديس خود را در معبد يهودى نصب مىكند و تقاضا مىكند كه همه جهان آن را به جاى خداوند بپرستند.
كشيشان بنيادگرا زمانى كمونيست شدن روسيه را نشانه آخرالزمان دانستند. به تبع اين نگرش، آنها اعتقاد قلبى به قراردادهاى صلح خاورميانه ندارند و آنها را پايدار نمىدانند.
اصول آموزش هواخواهان «مشيت الهى» اين است كه قبل از استقرار پادشاهى جهانى مسيح مطابق پيشگويىهاى كتاب مقدس، ابتدا مىبايست يهوديان به اسراييل بازگردند، سپس دولت يهود تاسيس شود و كلام خدا براى همه امتها تبليغ شود. آنها معتقدند يك روز يك يهودى افراطى، قدس را منفجر خواهد كرد تا در جاى آن معبد سليمان بازسازى شود، مراسم قربانى يهود از نو آغاز شود و سپس نوبت به آرماگدون خواهد رسيد. حفارىهايى كه در زير قدس انجام مىشود به منظور كشف آثار معبد سليمان است تا ثابت شود معبد سليمان در همين مكان فعلى قدس بوده است. در نتيجه با اين توجيه به خراب كردن قدس و تاسيس معبد سليمان در جاى آن بپردازند. در حالى كه مسلمانان بيم دارند هدف از اين حفارىها فرو ريختن خودبهخودى مسجدالاقصى باشد.
در ادامه مطلب نیزرونالد ریگان و اعتقاد به ايدئولوژى آرماگدون مطرح می شود...