یا اباالفضل العباس (ع)

کاش دستم تا زمین کربلا پر می‌کشید   ***   تا کنار دشت سرسبز خدا پر می‌کشید

گفتم احساس دلم را نذر دستش می‌کنم   ***   نذر دستانی که از دنیا رها پر می‌کشید

دست‌ها در خون شناور بود و باران عطش   ***   بر فراز لاله‌زار کربلا پر می‌کشید

دست‌ها جاری شد و در زیر نعش مشک او   ***  عطر دستانش به کام خیمه‌ها پر می‌کشید

تشنگی هم با تمام گرمی احساس خود   ***   دل به دریا داد و اشکش بی‌صدا پر می‌کشید


وقتی از ذهن عطش احساس دریا پر کشید   ***   کاش باران از زمین بی‌اعتنا پر می‌کشید

عمران قنادی